فارن افرز : ایالات متحده باید از دوربرگردان در خاورمیانه استفاده کند/ سیاست منطقه ای واشنگتن نیاز به خانه تکانی دارد/ زمان پایان رویکرد امنیتی آمریکا به منطقه فرارسیده است
تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۶۰۳۹۸
به گزارش جماران، فارن افرز در نوشتاری تفصیلی به بررسی واکنش ایالات متحده به جنگ غزه و تحلیل ضرورت تغییر سیاست واشنگتن در منطقه خاورمیانه پرداخته است: پیامدهای حمله حماس در 7 اکتبر به سرزمین های اشغالی، احتمالاً سخت ترین چالش برای استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه از زمان قیام ها و جنگ های داخلی است که در آغاز سال 2011 جهان عرب را تکان داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نحوه مدیریت اقدامات اسرائیل توسط جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده و دولت وی و همچنین بازتاب گسترده ژئوپلیتیکی جنگ، پیامدهای وسیعی برای ثبات منطقه و توانایی واشنگتن برای مقابله و بازدارندگی با دشمنان در خاورمیانه و جاهای دیگر خواهد داشت.
حضور نظامی واشنگتن ریسک درگیری تصادفی را بیشتر می کند
این که احتمال مخاطره زیاد است با جریان انتقال سریع نیروهای نظامی و تجهیزات ایالات متحده به منطقه طی ماه گذشته مشهود بود.
فاری افرز مدعی شد:این اقدامات به منظور نشان دادن عزم ایالات متحده و بازدارندگی در برابر ایران بود تا با به کار گرفتن متحدان خود در منطقه مانند حزب الله لبنان سطح تنش برای اسرائیل را افزایش ندهد. با این وجود واشنگتن با گسترش حضور نظامی خود در خاورمیانه، ممکن است تنشهای منطقهای و خطر و هزینههای اشتباه محاسباتی را افزایش دهد. در چنین شرایطی ایالات متحده می تواند عملا به تحریک دیگران برای آغاز جنگی که البته از آن اجتناب دارد، بپردازد. تزریق سخت افزار و پرسنل نظامی توسط واشنگتن می تواند آمریکا را درگیر تعهدات امنیتی بی پایان نسبت به منطقه ای کند که تا همین اواخر تلاش می کرد خود را از آن خارج کند.
تا زمانی که نیروهای آمریکایی خروج از افغانستان را نهایی کرده و به حضور خود در عملیات های جنگی در عراق در سال 2021 پایان دادند، رویکرد امنیتی همیشگی ایالات متحده به خاورمیانه میلیاردها دلار هزینه و تلفات انسانی در جنگ ها بود. اکنون با افزایش حضور ایالات متحده، تاثیر دخالت نظامی عمیق این کشور در خاورمیانه میتواند فراتر از پایان بحران کنونی باشد و به گسترش بیش از حد جنگ کمک کند. توسعه دامنه جنگ می تواند شکافهای خطرناکی را در درازمدت در جاهای دیگر، به ویژه در اقیانوس هند و اقیانوس آرام ایجاد کند.
در این سناریو، بسیاری از فعالیتهای دولت بایدن برای چرخش به سمت اقیانوس هند و اقیانوس آرام برای مقابله با چین متوقف می شود و عرصههای استراتژیک کلیدی مانند تایوان در برابر تهاجم چین آسیبپذیرتر میشوند.
تغییر در سیاست منطقه ای واشنگتن یک ضرورت است
با توجه به این خطرات، سیاست خاورمیانه ای واشنگتن به شدت نیازمند اصلاح مسیر است. این موضوع قبل از 7 اکتبر صادق بود و اکنون بیش از پیش صادق است. با این حال، دولت بایدن هیچ گونه تعلل کوتاه یا بلند مدت را با هدف رسیدگی به شکست ها و خطرات استراتژی فعلی نشان نداده است. در عوض، این کشور به یک رویکرد شدیداً امنیتی شده مبتنی بر استقرار نظامی هرچه بیشتر ایالات متحده و عادی سازی روابط بین رژیم اسرائیل و کشورهای عربی به عنوان پایه و اساس یک بلوک امنیتی جدید به رهبری ایالات متحده در خاورمیانه متعهد شده است.
اگرچه پیامدهای جنگ اسرائیل در غزه نامشخص است، هنوز زود نیست که خطوط کلی سیاست پایدارتر ایالات متحده در خاورمیانه را ترسیم کنیم. مهمتر از همه، به محض اینکه بحران کنونی شروع به تثبیت کرد، واشنگتن باید برای خروج سریع نیروهایی که با عجله به خاورمیانه گسیل داده بود، اقدام کند. پس از این مرحله واشنگتن باید جلوتر رفته و حضور نظامی ایالات متحده در منطقه را به طور قابل توجهی کاهش داده و مجدداً تنظیم کند. در عین حال، واشنگتن باید در ایجاد قابلیتها و انعطافپذیری شرکای منطقهای خود سرمایهگذاری کند تا بتوانند با همدیگر به طور موثرتری برای حفظ ثبات و مدیریت چالشهای امنیتی با حمایت کمتر آمریکا عمل کنند. تنها یک رویکرد دو جانبه می تواند ایالات متحده را به سمت یک سیاست متعادل خاورمیانه سوق دهد که از گسترش بیش از حد حضور خود اجتناب کند، اما همچنان به شرکای خود درباره تداوم حمایت اطمینان دهد.
واکنش ایالات متحده به بحران کنونی سریع و گسترده بوده است. بلافاصله پس از حملات حماس، بایدن ناو هواپیمابر ، زیردریایی هسته ای، جنگنده های پیشرفته و هواپیماهای پشتیبانی نزدیک مانند F-16، F-15، F-35 و A-10. و بیش از 1200 نیروی انسانی تازه نفس به منطقه ای که در آن 45000 پرسنل نظامی ایالات متحده مستقر بودند، ارسال کرد.
علاوه بر این، ایالات متحده گردان های پدافند هوایی پاتریوت را به شرکای قدیمی منطقه ای از جمله عراق، اردن، کویت و عربستان سعودی فرستاده و حداقل یک سامانه دفاعی منطقه ای ترمینال ارتفاع بالا را در منطقه مستقر کرده است. در قالب این افزایش نظامی حضور آمریکا برخی از این سیستم های تسلیحاتی برای نخستین بار در خاورمیانه از زمان تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال 2001 مستقر شده اند.
این سیل از نیروها و دارایی های ایالات متحده با هجوم قابل توجهی از کمک های نظامی به اسرائیل - علاوه بر آن نزدیک به 4 میلیارد دلاری که این کشور سالانه از ایالات متحده دریافت می کند- همراه شد. (ایالات متحده از زمان تاسیس اسرائیل در سال 1948، بیش از هر کشور دیگری در جهان کمک نظامی به رژیم ارائه کرده است.)
ماهیت سریع و قاطع این پاسخ، به ویژه با توجه به شهرت بایدن برای تصمیم گیری در نتیجه شور و مشورت و همچنین رویکرد ارائه کمک نظامی به اوکراین در جنگ با روسیه، سوال های بسیاری را به وجود آورد. بر خلاف شفافیت ارائه شده در مورد کمک به اوکراین، به نظر می رسد که کمک به اسرائیل تا حدودی مخفیانه و با ابهام های بسیار همراه بود که باعث حیرت در کنگره و استعفای یکی از مقامات وزارت خارجه به نام جاش پل شد. او در بیانیه اعلام استعفا علنی تاکید کرد که مقیاس حمایت واشنگتن از اسرائیل در بلندمدت به نفع ایالات متحده نخواهد بود.
پرسش هایی که واشنگتن باید از خود بپرسد
با این حال، از آنجایی که دولت بایدن میزان تسلیحات منتقل شده و تعداد نیروهای اضافی ایالات متحده به خاورمیانه را دو برابر کرده، مشخص نیست که سیاستگذاران ایالات متحده به تبعات درجه دوم و سوم تقویت نقش امنیتی این کشور در منطقه فکر کرده اند یا خیر. به طور خاص، سه خطر وجود دارد که دولت بایدن باید آنها را بپذیرد و به آنها رسیدگی کند: تشدید تنش، واکنش منفی، و کشش بیش از حد.
نخست، اگرچه پنتاگون استدلال کرده که استقرار از 7 اکتبر به منظور جلوگیری از یک جنگ گسترده تر است، به نظر می رسد به همان اندازه احتمال دارد که افزایش نیروهای ایالات متحده به جای جلوگیری از گسترش جنگ، منجر به ایجاد یک مارپیچ افزایشی شود.
از 7 اکتبر، حملات به پرسنل نظامی ایالات متحده مستقر در عراق و سوریه افزایش یافته است، حتی زمانی که ایالات متحده حضور منطقه ای خود را افزایش داده و حملات تلافی جویانه ای را به اهداف زیرساختی شبه نظامیان در سوریه انجام داده است. به نظر نمیرسد که نه این نیروهای اضافی و نه حملات هوایی متعدد، کاری برای بازدارندگی دشمنان ایالات متحده انجام داده باشند.
این احتمال وجود دارد که با افزایش حضور نظامی ایالات متحده، رفتارهای تند و تیز تر نیروهای متحد ایران کنترل شده باشد اما همزمان این احتمال وجود دارد که نه ایران و نه حزبالله تمایلی به تشدید تنش ندارند. این محاسبات می تواند تغییر کند، به ویژه اگر تلفات فلسطینی ها همچنان در حال افزایش باشد یا اسرائیل تصمیم بگیرد غزه را برای مدت طولانی اشغال کند. در شرایطی که خطوط قرمز هر یک از طرفین نامشخص است، افزایش حضور نظامی ایالات متحده در منطقه خطر اشتباه محاسباتی و تحریک طرف مقابل را افزایش می دهد.
احتیاط دوستان واشنگتن در دوستی
دوم، این هجوم نظامی جدید ایالات متحده تنها در میان دشمنان نیست که می تواند چالش های پیش بینی نشده ای را ایجاد کند بلکه می تواند روابط با متحدان و شرکای کلیدی آمریکا مانند مصر، اردن، امارات و دیگران را تضعیف کند. واشنگتن مدتهاست که بر ارائه تضمینهای امنیتی و کمکهای نظامی به عنوان هسته اصلی تعامل خود در خاورمیانه متکی بوده است. اما بدتر شدن بحران بشردوستانه در غزه، احساس ضدآمریکایی که سراسر جهان عرب را فراگرفته است، و اختلاف بسیار واقعی بین دولتهای عربی و واشنگتن بر سر حمایت واشنگتن از اسرائیل به دلایل انتخاباتی، خطر تخریب بستر همکاری امنیتی آمریکا و اعراب را به همراه دارد. در چنین شرایطی حضور نظامی ایالات متحده در منطقه هم محسوس تر و هم بحث برانگیز تر می شود.حداقل، کشورهای عربی مایلند هرگونه همکاری امنیتی آینده را با احتیاط بیشتری انجام دهند و واشنگتن ممکن است آزادی عمل خود را به دلیل نیاز به حفاظت از نیروهای آمریکایی فعال در کشورهای شریک محدودتر ببیند. در موارد شدیدتر، دولت های دوست و شریک با واشنگتن ممکن است فعالیتهای خاصی مانند تمرینهای مشترک را به حالت تعلیق درآورند یا خریدهای دفاعی خاص از امریکا را متوقف کنند.
اگرچه هیچ دولتی روابط خود را با ایالات متحده قطع نخواهد کرد، اما این درگیری بدون شک چندین فرضیه دولت بایدن در مورد شرکای منطقه ای خود را زیر سوال می برد و روابطی را که ایالات متحده در منطقه برای دسترسی نظامی و حفاظت از منافع اقتصادی ایالات متحده به آنها تکیه کرده، پیچیده می کند.
اگرچه رقابت قدرت های بزرگ با چین و روسیه نباید محرک اصلی سیاست ایالات متحده در منطقه باشد، این امکان وجود دارد که شرکای منطقه ای اگر همکاری با واشنگتن را بیش از حد مشکل زا بدانند، به سمت پکن یا مسکو میل بیشتری پیدا کنند.
رویکرد نظامی آمریکا، منطقه را امن تر نکرده است
در نهایت، این رویکرد و بازگشت مجدد ایالات متحده به منطقه می تواند نوید دهنده بازگشت به عادات بد از سوی ایالات متحده باشد.( بازخوانی استراتژی همیشگی این کشور مبنی بر تکیه بر استقرار نظامی ایالات متحده و انتقال تسلیحات برای تضمین امنیت منطقه در برابر تهدیدهای خارجی.) این رویکرد نه تنها منطقه را امن تر نکرده بلکه در عوض، دههها دخالت نظامی ایالات متحده، رقابتهای منطقهای و تسلیحاتی را تشدید کرده است که به بدتر شدن درگیری ها در سطح منطقه هم منجر شد. علاوه بر این، سالها کمک امنیتی بیقید و شرط ایالات متحده به شرکای خود در خاورمیانه اغلب این رژیمها را جسور کرده تا به گونهای عمل کنند که ثبات منطقه و حقوق بشر را به شدت تضعیف کنند. حمایت عربستان سعودی از دولت مستعفی یمن در جنگ با نیروهای حوثی یا مداخله امارات در درگیری در لیبی از نمونه های این مسئله است.
با نگاهی فراتر از منطقه، هرچه واشنگتن بیشتر مجبور به استقرار نیروها و انتقال تسلیحات و سخت افزار به خاورمیانه شود، بیشتر در معرض خطر گسترش تنش قرار می گیرد. این رویکرد می تواند دامنه عملیات ایالات متحده را در مناطقی مانند اقیانوس هند و اقیانوس آرام با هدف مهار چین، محدود سازد.
بسیاری از سیستمهای تسلیحاتی که بیشترین تقاضا را در میان شرکای خاورمیانهای واشنگتن دارند - مانند موشکهای هارپون و سیستمهای دفاع هوایی پاتریوت – همان سیستمهایی هستند که تایوان برای تقویت دفاع خود در برابر تهاجم چین به آنها نیاز مبرم دارد. به طور مشابه، بسیاری از تجهیزات دریایی و هوایی ایالات متحده که اکنون در خاورمیانه مستقر هستند، احتمالاً برای درگیری در اقیانوس هند و اقیانوس آرام مورد نیاز خواهند بود.
میراث شوم رویکرد امنیتی آمریکا در منطقه
بحران کنونی نشان میدهد که تا زمانی که واشنگتن دهها هزار سرباز را در خاورمیانه حفظ کند، این احتمال وجود دارد که پای ایالات متحده به یک درگیری منطقهای طولانی و پرهزینه کشیده شود. برای جلوگیری از این نتیجه، ایالات متحده باید حضور نظامی خود را در منطقه کاهش داده و سیاست منطقه ای خود را دوباره تنظیم کند. بدون چنین کوچک سازی، هیچ راهی وجود ندارد که ایالات متحده بتواند از میراث رویکرد ناگوار امنیتی خود رهایی یابد. گروههای کوچک نیروهای آمریکایی که هنوز در عراق و سوریه هستند نمونهای از این موارد است. هدف نظامی اعلام شده آنها - شکست پایدار داعش - پایان باز و تا حد زیادی غیرقابل دستیابی است، اما حفظ این نیروها در محل به طور نامحدود، مستلزم استقرار مستمر نیروهای بیشتر و سیستم های پیشرفته تر برای حفاظت از آنها است که منابع نظامی ایالات متحده را با سود قابل توجه کمی، تخلیه می کند.
گام نخست، بازگرداندن تجهیزات و سربازان تازه اعزام شده
ایالات متحده میتواند حضور نظامی خود در خاورمیانه را به تدریج و بدون رهاکردن شرکای منطقهای خود کاهش دهد. ابتدا، به عنوان یک نقطه شروع آسان، نیروها و تجهیزات اضافی که از 7 اکتبر به منطقه فرستاده شده اند، باید دوباره بازگردانده شوند. دوم، اکثر یا تمام نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه باید خارج شوند. به نظر می رسد استقرار ایالات متحده در این دو مکان به جای جلوگیری از تشدید تنش منطقه ای به بدترشدن اوضاع کمک می کند. علاوه بر این، فرماندهان نظامی ایالات متحده نشان داده اند که شرکای آمریکایی در عراق و سوریه در حال حاضر به تنهایی عملیات های موثر ضد داعش را رهبری می کنند، که نشان می دهد نیاز کمتری به ادامه حضور زمینی ایالات متحده در این مکان ها وجود دارد.
در نهایت، ایالات متحده باید با تجمیع نیروهای خود در تأسیسات کمتر، شروع به کاهش حضور خود در بقیه منطقه کند. به عنوان مثال، ایالات متحده میتواند به طور خاص بر پایگاههای بحرین، اردن و امارات تمرکز کند و سرمایهگذاری سنگینتری بر روی ذخایر پیشفرض تجهیزات و قابلیتهای لجستیکی انجام دهد که به ارتش ایالات متحده اجازه میدهد در صورت نیاز دامنه عملیات را افزایش دهد.
چنین کاهشی همچنین خطر افزایش بیش از حد نظامی را کاهش میدهد و فضایی را برای واشنگتن ایجاد میکند تا رویکرد اقتصادی و سیاسی کلان تری به منطقه ایجاد کند. با دخالت نظامی کمتر، ایالات متحده زمان و منابع بیشتری برای جهت دهی مجدد سیاست های خاورمیانه خود به سمت دیپلماسی، تعامل اجتماعی و رابطه اقتصادی خواهد داشت.
علاوه بر این، به ادعای فارن افرز واشنگتن می تواند با کاهش وابستگی متحدان و شرکای منطقه ای به ایالات متحده، منطقه را در برابر نفوذ ایران بیشتر تقویت کند. واشنگتن باید بازیگران منطقه ای مانند اردن، کویت، عربستان سعودی ، امارات متحده عربی تقویت کند و ائتلاف هایی میان آنها شکل دهد تا بتوانند تنش های منطقه ای را با دخالت محدود ایالات متحده مدیریت می کنند. این رویکرد نه تنها از باری که بر دوش نیروهای آمریکایی بوده، کم می کند بلکه خطرات امنیتی گستردهتر ناشی از واکنش شدید علیه حضور نظامی ایالات متحده در منطقه را کاهش میدهد و پایه پایدارتری برای روابط ایالات متحده با این کشورها ایجاد میکند.
در گذشته، تلاشهای ایالات متحده برای ایجاد ائتلافهای امنیتی منطقهای در خاورمیانه به دلیل رقابتهای ایدئولوژیک و شخصی بین کشورهای عربی ، که جدال طولانیمدت بین عربستان سعودی و قطر واضحترین نمونه آن است، و دیدگاههای متفاوت در مورد چگونگی بهترین روش رفتار با ایران شکست خورد.
این تغییرات به منزله یک تغییر عمده برای سیاست ایالات متحده در خاورمیانه به دور از یک مدل امنیتی خواهد بود که به قدرت های منطقه ای اجازه می دهد رهبری امور منطقه را به دست بگیرند. این رویکرد جدید، تضمینی در برابر بحرانهای امنیتی منطقهای آینده نخواهد بود، اما از انعطافپذیری نظامی و دیپلماتیک واشنگتن محافظت میکند، احتمال درگیر شدن واشنگتن در یک جنگ دیگر خاورمیانه را کاهش میدهد و ظرفیت نظامی بیشتری را برای دیگر اولویتهای امنیت ملی آمریکا حفظ میکند. با این حال، اگر واشنگتن نتواند مسیر خود را تغییر دهد، ممکن است در نهایت یکی از همان مسیرهای اشتباهی گذشته را دوباره طی کند.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی جنگ غزه 2023 انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی حضور نظامی ایالات متحده در منطقه اقیانوس هند و اقیانوس آرام ایالات متحده در خاورمیانه نیروهای آمریکایی خود در خاورمیانه ایالات متحده ایالات متحده عراق و سوریه ایالات متحده شرکای منطقه ای عربستان سعودی منطقه ای خود منطقه ای بحران کنونی دولت بایدن منطقه ای 7 اکتبر بیش از حد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۰۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.